کد مطلب:28625 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:118

گذشتن سپاه از مدائن












2428. وقعة صِفّین - به نقل از عمر بن سعد -:سپس امام علیه السلام به سوی ساباط[1] رهسپار شد تا به شهر بَهُرَسیر[2] رسید. آن جا، یكی از یارانش به نام حُرّ بن سهم بن طریف، از قبیله بنی ربیعة بن مالك، به آثار كسرا می نگریست و به سخن ابن یعفر تمیمی استناد می جُست:

بادها بر دیار آنها برگذشت

گویا از پیش وعده ای داشتند.

علی علیه السلام گفت:«چرا نمی گویی:"كَمْ تَرَكُواْ مِن جَنَّتٍ وَ عُیُونٍ * وَ زُرُوعٍ وَ مَقَامٍ كَرِیمٍ * وَ نَعْمَةٍ كَانُواْ فِیهَا فَكِهِینَ * كَذَ لِكَ وَ أَوْرَثْنَهَا قَوْمًاء َاخَرِینَ * فَمَا بَكَتْ عَلَیْهِمُ السَّمَآءُ وَ الْأَرْضُ وَ مَا كَانُواْ مُنظَرِینَ؛ [3] پس از خود، چه باغ ها و چشمه سارها بر جای نهادند؛ و كشتزارها و خانه های نیكو؛ و نعمتی كه در آن، غرق شادمانی بودند. بدین سان بودند و ما آن نعمت ها را به مردمی دیگر وا گذاشتیم. نه آسمان بر آنها گریست و نه زمین؛ و نه به آنان مهلت داده شد". همانا اینان ارث بردند و آن گاه از آنان ارث برده شد. ایشان شكر نعمت به جای نیاوردند و بر اثر گناه، دنیایشان را از آنان ستاندند. از كفران نعمت بپرهیزید تا عذاب بر شما فرو نیاید».

سپس فرمود:«در این بلند جای فرود آیید».[4].

2429. وقعة صِفّین - به نقل از اصبغ بن نُباته -:در مدائن، مردی درباره وضوی پیامبر خدا - درود و سلام بر او باد - پرسید. وی (علی علیه السلام) تشتی سنگی خواست كه آبش تا نیمه باشد. سپس گفت:«كه بود كه از وضوی پیامبر خدا پرسید؟».

مرد برخاست. علی علیه السلام سه اندامش (دو دست و صورت ) را سه بار شُست وسرش را یك بار مسح كشید و گفت:«دیدم كه پیامبر خدا این گونه وضو می ساخت».[5].

2430. وقعة صِفّین - به نقل از حَبّه عُرَنی -:علی بن ابی طالب علیه السلام به حارث اَعوَر فرمان داد و او در میان مردم مدائن، ندا سرداد:«هر كه از رزمندگان است، در نماز عصر به امیر مؤمنان بپیوندد».

رزمندگان در آن زمان به وی پیوستند. او خداوند را حمد و ثنا گفت و فرمود:«امّا بعد؛ از وا نشستنِ شما در [ پذیرش] فراخوان، به شگفتی فرو شدم؛ و نیز از این كه در این خانه ها [ مانده، ]از مردم شهرتان جدا گشتید؛ خانه هایی كه ساكنانش ستم پیشه [ بوده]اند و بیشینه ایشان هلاك شده اند. نه به معروفی امر می كنید و نه از منكری، نهی!».

گفتند:ای امیر مؤمنان! ما در انتظار فرمان و نظر تو بودیم. اكنون هر گونه می پسندی، امر فرمای.

پس امام علیه السلام روانه شد و عَدیّ بن حاتم را بر ایشان گماشت. عدی سه روز در آن جا بماند و سپس با هشتصد تن [ از مدائن] بیرون شد و پسرش یزید را به جای خود گماشت. او [ نیز] با چهار صد تنِ [ دیگر] به پدرش پیوست و آن گاه به علی علیه السلام ملحق شد.[6].









    1. جایی در عراق در نزدیكی مدائن وبَهُرَسیر كه به «ساباطكسرا» شناخته می شود. (معجم البلدان: 166/3)
    2. جایی از توابع بغداد، نزدیك مدائن و ساباط. (معجم البلدان:515/1)
    3. دخان، آیه 29 - 25.
    4. وقعة صفّین:142، كنز الفوائد:315/1، بحار الأنوار:422/32، شرح نهج البلاغة:202/3.
    5. وقعة صفّین:146.
    6. وقعة صفّین:143، بحار الأنوار:423/32، شرح نهج البلاغة:203/3.